* من با تمام وجودم از روابط انسانی و عاطفی دنیای امروز متنفرم ... و قلبم برای ابراز احساسات و درک انسانها قرنها عقبتر از دنیای حال حاضره ... و ذهنم دوست داره مفاهیم رو جلوتر از زمان خودش درک کنه ... برای همینه که همیشه سرخوردهام و همیشه به کتاب و کلمه پناه میبرم و اتاق و تنهایی خودم ...
* هر وقت برای کاری ذوق دارم و کاری را با ذوق کودکصفتانهی خودم انجام میدم بعدش با پشت دست کوبیده میشه توی دهنم ... برای همین تصمیم گرفتم که نه این که ذوق نکنم، که کلن کاری نکنم ...
* از اون وقتهاست که دوست دارم زیاد حرف بزنم و چون کسی نیست پتو رو کشیدم سرم و دارم اینجا چَرت و پَرت مینویسم ...