loading...

شیهه‌ی ابدیِ اسبی حین زاییدن

بازدید : 267
جمعه 1 آبان 1399 زمان : 23:38

* امروز دوباره وسط حرف زدن با «او» یک‌هو خواستم پقی بزنم زیر گریه که نزدم ... در این لحظه روانم تحمل هیچ خراش کوچکی را ندارد ... از «او» هم انتظار ندارم دانه برفی را کف دستش بگیرد و مراقب باشد آب نشوم ...

* دوست دارم صبح به جای من، چند دانه برف بماند روی رختخواب ...

* نمی‌دانم تعریف خوب بودن چیست ... اما خوب می‌دانم که من آدم خوبی نیستم ... یک موجود درخودافتاده و خودخواهم ...

* همیشه در خواب‌هایم زندگی کرده‌ام و هرگاه برای لحظه‌ای بیرون آمدم از خودم، جهانم به شکل رقت‌انگیزی کوچک و کوچک‌تر شد ...

شخصیت مورد علاقم در کنار برج ایفل
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی